سحر دولتشاهی و پیمان قاسم‌خانی به «تهران» پیوستند لغو چندباره کنسرت عرفان طهماسبی در اهواز | پاسخ ارشاد هنوز نامعلوم است واکنش جنجالی صابر ابر به توقیف «کنکل»: به زودی درباره استارنت می‌نویسم! همکاری تازه میان رادیو و مارکت موسیقی کانون پرورش فکری تولید پادکست کودکان را آغاز کرد وحید رونقی، «جشنواره فیلم کوتاه تهران» را روایت می‌کند بازیگر جدید سریال «وحشی» معرفی شد + بیوگرافی «می‌روم که به کنسرت برسم»؛ جدیدترین رمان شمس لنگرودی در راه است دو فیلم جدید در راه اکران سینماها دارا حیایی و کیسان دیباج دوباره در کنار هم روی صحنه شفافیت در سینما | درخواست کانون کارگردان سینمای ایران «یوز» صدرنشین گیشه شد + تیزر جدید رسول صدرعاملی با «تهران» به سینما می‌آید جلسه شورای هنر با حضور وزیر فرهنگ برگزار شد انتشار «آواز باد» در شبکه نمایش خانگی علیرضا قربانی در اپرای حافظ حضور فیزیکی ندارد نظر بهروز افخمی درباره ساخت فیلم کوتاه موفق + فیلم بیژن امکانیان پس از ۱۷ سال روی صحنه تئاتر می‌رود تجربه ای انتزاعی از حس و رنگ در نقاشی های طبیعت | گزارشی از نمایشگاه «روها» در نگارخانه آسمان مشهد
سرخط خبرها

نقد و بررسی فیلم «در آغوش درخت» | کتاب مصور

  • کد خبر: ۱۴۹۲۳۹
  • ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵
نقد و بررسی فیلم «در آغوش درخت» | کتاب مصور
فیلم اگرچه به‌لحاظ بصری ملال‌آور نیست و بازی‌های بالنسبه مقبولی دارد و حتی ممکن است در لحظاتی شما را متأثر کند یا ضمن شیرین‌زبانی‌های علیسان لبخندی بر لبانتان بیاورد، مجموعا موفق نیست.
شریف شیرزاد | شهرآرانیوز،  فرید (جواد قامتی) و کیمیا (مارال بنی‌آدم) ۱۲ سال است که ازدواج کرده‌اند و دو پسر ۱۱ و احتمالا ۴-۵ساله به‌نام‌های طاها (اهورا لطفی) و علیسان (رایان لطفی) دارند. مرد و زن که به‌ترتیب اهل ارومیه و تالش‌اند در زادگاه مرد زندگی می‌کنند و از طریق تولید عرقیجات و پرورش ماهی و رستوران‌داری روزگار می‌گذرانند. زن معماری خوانده است.
برادر فرید، رضا (روح‌الله زمانی)، هم که ۱۸ساله است بیشتر با آن‌هاست تا با پدر و مادر پیر خودش؛ او حکم بچه برادر و زن‌برادرش را دارد؛ این است که کیمیا مادرانه گوشمالش می‌دهد و طاها و علیسان هم «عمو» صدایش نمی‌کنند. زود معلوم می‌شود که فرید و کیمیا می‌خواهند از هم جدا شوند، ظاهرا به‌دلیل اختلالات روانی زن که زندگی را به کام مرد عاشق سیرو‌سفر زهر کرده است: کیمیا، آن‌طورکه می‌شنویم، «فوبیای فاصله» دارد و نمی‌تواند چند کیلومتر بیشتر از خانه‌اش دور شود، ولو برای رفتن به دیدار مادر خودش در تالش باشد.
 
نقد و بررسی فیلم «در آغوش درخت» | کتاب مصور
 
به‌حکم دادگاه، پس از طلاق، باید پسر بزرگ با پدر زندگی کند و پسر کوچک با مادر؛ بنابراین، اول باید به‌تدریج زمینه جداکردن دو برادر را فراهم کنند، مأموریتی که به‌واسطه وابستگی شدید آن‌ها به هم غیرممکن می‌نماید و به‌سرعت بحران ایجاد می‌کند.
ماجراهای دیگری هم هست، اما اصل داستان این است. فیلم‌ می‌گوید فرید عاشق کیمیا شده و کیمیا هم، علی‌رغم اختلاف سطح (دست‌کم در تحصیلات)، به او دل داده است و این عشق همچنان نیرومند است؛ می‌گوید مرد و زن انسان‌های بسیار قوی و سرسخت و مقتدر و باعرضه‌ای هستند؛ می‌گوید دو برادر کوچک، برخلاف پدر و عمویشان که ظاهرا اختلافات ریزودرشتی با یکدیگر دارند و حتی گاهی با هم رقابت می‌کنند، یک روح‌اند در دو بدن، چنان‌که طاها برای علیسان جان می‌دهد و علیسان به طاها می‌گوید: «اگه من با تو نباشم، می‌میرم»؛ می‌گوید طاها در ۱۱سالگی مرد شده است و رضا در ۱۸سالگی همچنان پی یللی‌تللی و هوس‌بازی است و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کند؛ می‌گوید زن حتی نمی‌تواند تا ارومیه برود و مرد دلش برای دیدن دوباره میدان «تقسیم» لک زده است؛ فیلم همه این‌ها را «می‌گوید» و «نشان نمی‌دهد».
 
نقد و بررسی فیلم «در آغوش درخت» | کتاب مصور
 
فیلم حتی خلق و حل بحران را هم از طریق گفتن و از خلال حدیث‌نفس‌ها و تک‌گویی‌ها و گفت‌وگوها انجام می‌دهد، با چاشنی «شطحیات» و «گزین‌گویه‌ها»یی که گاه بسیار نامتناسب‌اند: پدر فرید و رضا که ظاهرا دارد مشاعرش را از دست می‌دهد می‌گوید: «نور می‌خورم»؛ طاها به مادرش می‌گوید: «بخوای، خوب می‌شی»؛ کارگر استخر که می‌بیند یک ماهی که ظاهرا مرده بوده است، تا از آب بیرونش می‌آورند، می‌جنبد می‌گوید: «وقتی می‌آن بیرون، تازه قدر آبو می‌دونن»؛ فرید در زمزمه‌های آذری‌اش می‌گوید: «عشق دُرنا نیست که پاییز کوچ کند»؛ رضا با خواندن یک قطعه رپ می‌گوید: «ما نمک که می‌خوریم نمی‌شکنیم نمکدون».
پس فیلم ــ که می‌گویند «رسانه تصویری» ــ است، چه نشانمان می‌دهد؟ چشم‌اندازهایی زیبا و نماهایی چشمگیر. اما این‌ها روی‌هم‌رفته فیلم نمی‌شوند؛ تصویرهایی که به‌اتفاق چندین عامل دیگر فیلم، حتی فیلم بد، می‌سازند، کمابیش، همان‌هایی هستند که توقع داریم در اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی توصیف‌محور ببینیم. (بماند که بسیاری از مثلا رمان‌های درجه‌یک هم محصول قدرت تصویرگری خالقان خودشان هستند، نه قلم‌فرسایی آن‌ها.) در «در آغوش درخت» چندتا از این تصویرها می‌بینیم؟
مثلا درباره طاها، با گشت‌وگذار در اتاق او، می‌بینیم که احتمالا عاشق فوتبال و طرفدار کریستیانو رونالدو و محمد صلاح است یا سر شرط‌بندی‌های رضا می‌بینیم که تنها او تا آخرین لحظه جلو قطار پرشتاب می‌ایستد یا حین در استخر افتادن علیسان می‌بینیم که او بی‌درنگ خودش را به آب می‌زند. شخصا، کارکرد تصویر اول را نمی‌فهمم؛ از تصویر دوم هم لزوما «مردشدن» پسرک را درنمی‌یابم (اگر قرار بوده است این را برساند)؛ تصویر سوم بدک نیست، ولی دم‌دستی است.
این است که فیلم، اگرچه به‌لحاظ بصری ملال‌آور نیست و بازی‌های بالنسبه مقبولی دارد و حتی ممکن است در لحظاتی شما را متأثر کند یا ضمن شیرین‌زبانی‌های علیسان لبخندی بر لبانتان بیاورد، مجموعا موفق نیست. بابک خواجه‌پاشا، به‌رغم داشتن عواملی کمابیش حرفه‌ای، از بازیگر گرفته تا تدوینگر (حسین جمشیدی گوهری) و آهنگ‌ساز (فردین خلعتبری)، و مشاوران باسابقه بزرگی چون مجید مجیدی و رضا میرکریمی، و پیشینه سریال‌سازی، اثر مطلوبی عرضه نکرده است.
 
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->